hadi
اینم یه شعر دیگه از خودم امیدوارم شما این حسو نداشته باش شخصی را به جهنم می بردند.در راه بر میگشت و به عقب خیره میشد. ناگهان چهار تا دانشجو شب امتحان بجای درس خواندن به پارتی و خوش گذرونی رفته بودند
1 دوستت دارم نه به خاطر شخصیت تو . بلکه برای شخصیت که من هنگام با تو بودن پیدا می کنم. 2 هیچ کس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود. 3 اگر کسی تو را آن طور که تو می خواهی دوست ندارد به این معنا نیست که تو با تمام وجودش دوست ندارد. 4 دوست واقعی تو کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند. 5 بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی ولی بدانی هرگز به او نخواهی رسید. 6 هرگز لبخند را ترک مکن حتی وقتی ناراحتی , چون هر کسی امکان دارد عاشق لبخند تو باشد. 7 تو ممکن است در تمام دنیا یک نفر باشی ولی برای بعضی افراد همه دنیا هستی. 8 هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند مگذران. 9 شاید خدا خواسته است که ابتدا بسیاری از افراد نا مناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را بدین ترتیب وقتی یافتی بهتر میتوانی شکر گزار باشی. 10 به چیزی که گذشت غم مخور , به چیزی که پس از آن خواهد آمد لبخند بزن. 11 همیشه افرادی هستند که تو را می آزارند با این حال همواره به دیگران اعتماد کن . فقط مواظب باش به کسی که تو را آزرده دوباره اعتماد نکنی. 12 خود را به فردی بهتر تبدیل کن و مطمئن باش که خود را می شناسی , قبل از اینکه شخص دیگری را بشناسی و توقع داشته باشی که او تو را بشناسد. 13 زیاده از حد خود را تحت فشار مگذار. بهترین چیزها زمانی اتفاق می افتد که توقع نداری.
به اينکه من دوست دارم حتي يه ذره شک نکن تقصير چشماي تو بود ، وگرنه ما کجا و عشق ؟ بس که يه عمر آزگار کاري به کار کس نداشت تو دفتر ترانه هات يه قطره بارون بنويس وقتي که گريه مي کني حريف بارون نميشم به اينکه من دوست دارم حتي يه ذره شک نکن يه لحظه با تو بودنو به عمر دنيا نمي دم قصه عاشقيمونو تو شهرمون جار مي زنم
فریاد زدم دوستت دارم صدایم را نشنیدی! اعتراف کردم که عاشقم ، جرم مرا باور نکرددی! گفتم بدون تو میمیرم ، لبخندی تلخ زدی ! از دلتنگی ات اشک ریختم ، چشمهای خیسم را ندیدی! چگونه بگویم که دوستت دارم تا تو نیز در جواب بگویی که من هم همینطور! چگونه بگویم که بی تو این زندگی برایم عذاب است ، تا تو نیز مرا درک کنی! صدای فریادم را همه شنیدند جز او که باید میشنید! اشکهایم را همه دیدند و دلهایشان برایم سوخت ، اما تو که چشمهای خیسم را دیدی دلت برای خودت سوخت! آشیانه ای که در قلبت ساخته ام تبدیل به قفسی شده که تا آخر در اینجا گرفتارم! گرفتار عشقی که باور ندارد مرا ، فکر میکند که این عشق مثل عشقهای دیگر این زمانه خیالیست ، حرفهای من بیچاره دروغین است! حالا دیگر آموخته ام که کلام دوستت دارم را بر زبان نیاورم ، دیگر اشک نریزم و درون خودم بسوزم ! اگر دلتنگت شدم با تنهایی درد دل کنم و اگر مردم نگویم که از عشق تو مردم ! اما رفتنم محال است ، تو به انتظار ننشین که التماس تو کردن خیال است! عشق که آمد ، دیگر رفتنی نیست ، جنون که آمد ، عقل در زندگی حاکم نیست! آنقدر به پایت مینشینم تا بسوزم، تا ابد به عشقت زندگی میکنم تا بمیرم ! گرچه لایق این عشق نیستی ، اما قلب مجنونم تو را لایق میداند! گرچه برایت هیچ ارزشی ندارم ، اما عشق برای من با ارزش است!
خدا رو دوست دارم چون: با هرuser nameکه باشم منو connect میکنه. خدا رو دوست دارم چون: تا خودم نخوام منو d.c نمیکنه. خدا رو دوست دارم چون: بایه delete هر چی گناه کردم پاک میکنه. خدا رو دوست دارم برای: این همه friend که برام add میکنه. خدا رو دوست دارم برای: این همه wall paper کهup date میکنه. خدا رو دوست دارم چون: با این که بدم ولی منو boot نمیکنه. خدا رو دوست دارم چون: همه چیزمو میدونه ولی send too all نمیکنه. با سلام من از 4ماه قبل تا الان که دارم با شما صحبت میکنم با مرد های بدجنس صحبت نکردم قابل توجه!
خودت درد دل منو خودت می دونی
حرفامو نا گفته از دلم می خونی
من راضی به نفس کشیدن نیستم
خدایا دارم کم میارم تو که خوب می دونی
دیگه نایی نمونده واسه این امیر تنها مگه میشه ندونی
خسته شدم از شبهای بی ستاره و اشک پنهونی
خدایا این دنیا جهنم نیست ولی داری منو می سوزونی
خدا فرمود:
او را به بهشت ببرید. فرشتگان پرسیدند چرا؟پروردگار فرمود: او چند بار به عقب
نگاه کرد... او امید به بخشش داشت
عشق
امیری به شاهزاده گفت:من عاشق توام.شاهزاده گفت:زیباتر از من خواهرم است که در پشت
سر تو ایستاده است.امیر برگشت و دید هیچکس نیست .شاهزاده گفت:عاشق نیستی
!!!!عاشق به غیر نظر نمی کند
زیبایی
دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستاد و به کفش های قرمز رنگ با
حسرت نگاه
کرد بعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش
افتاد :اگر
تا پایان ماه هر روز بتونی تمام چسب زخم هایت رابفروشی آخر ماه کفش های قرمز رو
برات می خرم"دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خود گفت:یعنی من باید دعا کنم که هر
روز دست و پا یا صورت 100 نفر زخم بشه تا...و بعد شانه هایش را بالا
انداخت و راه
افتاد و گفت: نه... خدا نکنه...اصلآ کفش نمی خوام
و هيچ آمادگی امتحانشون رو نداشتند٬
روز امتحان به فکر چاره افتادند و حقه ای سوار کردند به اين صورت که
سر و روشون رو کثيف و کردند
و مقداری هم با پاره کردن لباس هاشون در ظاهرشون تغييراتی بوجود آوردند٬
سپس عزم رفتن به دانشگاه نمودند و يکراست به پيش استاد رفتند٬
مسئله رو با استاد اينطور مطرح کردند که ديشب به يک مراسم عروسی خارج از شهر رفته بودند
و در راه برگشت از شانس بد يکی از لاستيک های ماشين پنچر ميشه
و اونا با هزار زحمت و هل دادن ماشين به يه جايی رسوندنش
و اين بوده که به آمادگی لازم برای امتحان نرسيدند کلی از اينها اصرار و از استاد انکار
آخر سر قرار ميشه سه روز ديگه يک امتحان اختصاصی برای اين 4 نفر از طرف استاد برگزار بشه،
آنها هم بشکن زنان از اين موفقيت بزرگ، سه روز تمام به امر شريف خر زنی مشغول ميشن
و روز امتحان با اعتماد به نفس بالا به اتاق استاد ميرن تا اعلام آمادگی خودشون رو ابراز کنند!
استاد عنوان ميکنه بدليل خاص بودن و خارج از نوبت بودن
اين امتحان بايد هر کدوم از دانشجوها توی يک کلاس بنشينند و امتحان بدن که آنها بدليل داشتن وقت کافی و آمادگی لازم با کمال ميل قبول ميکنند.
امتحان حاوی دو سوال و بارم بندی از نمره بيست بود؛
.
.
.
.
.
دو ) کدام لاستيک پنچر شده بود؟ ۱۸نمره
الف) لاستيک سمت راست جلو
ب) لاستيک سمت چپ جلو
ج) لاستيک سمت راست عقب
د) لاستيک سمت چپ عقب
مي نويسم تا بداني که :
هر چه داغ ها کهنه تر شود دير تر از ياد خواهد رفت !
مي نويسم تا بداني :
باران ابرها زود گذرند و باران چشم عاشق ماندگار تر !
مي نويسم تا بداني :
رد پا فاني و رد عشق سوزنده تر از هر آتش !
مي نويسم تا بداني :
اسم ها تکراري ولي يادشان همواره قشنگ !
مي نويسم تا بداني :
دوستت دارم
و يادت ماندگارتر از هر چه در يادم خواهد ماند ! ! !
مي نويسم :
به اميد ديدار
تو اگه دلتنگ مني
يک به يک فاصله ها را بردار
رو ساحل سرخ دلت اسم کسي رو حکن
بزار بهت گفته باشم که ماجراي ما و عشق
سرم تو لاک خودم و دلم يه جو هوس نداشت
تا اينکه پيدا شدي و گفتي ازاين چشماي خيس
عشقمو دست کم نگير درسته مجنون نميشم
رو ساحل سرخ دلت اسم کسي رو حک نکن
هنوز يه قطره اشکتو به صد تا دريا نمي دم
همين روزا بخاطرت به سيم آخر مي زنم
دل شكسته ام را خریدار نیست
آیا كسی هست كه وصله زند دل من
نمی دانم چرا این دل من برای تو خود را باخت
من هنوز تو را خواهانم
منتظر با قلبی شکسته به دست خودت
تا بیایی و قلب شکسته ام را مرحم باشی
من منتظر به در می نشینم تا كه بیایی
مرا با خود به آن سوی عشق رسانی
دوست دارم كه مرا چون یار خود
بار دگر دوست بداری
ولی می دانم كه چرا تو دلم را شكستی
خدا جون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری؟
بگی آروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری
خدا جون میگن تو خوبی ، مثل مادرا می مونی
اگه راست میگن ببینم عشق من کجاست میدونی؟
خدا جون میشه یه کاری بکنی به خاطر من؟
من می خوام که زود بمیرم آخه سخته زنده موندن
من که تقصیری نداشتم پس چرا گذاشته رفته؟
خدا جون تو تنها هستی میدونی تنهایی سخته
زنده بودن یا مردن من واسه اون فرقی نداره
اون می خواد که من نباشم، باشه ،اشکالی نداره
خدا جون می خوام بمیرم تا بشم همیشه راحت
ولی عمر اون زیاد شه حتی واسه یه ساعت
خدا جون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری؟
بگی آروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری
به تو که موندگاری................
يکي بود و يکي نبود من بودم و تو نبودي
اون که بود من بودم و اون که نبود تو بودي
اون که عاشق بود من بودم و اون که معشوق بود تو بودي
اون که احساس داشت من بودم و اون که بي احساس بود تو بودي
اون که قلبش مي تپيد من بودم و اون که قلبش سنگي بود تو بودي
اون که فراموش نکرد من بودم و اون که از ياد برد تو بودي
اون که صدات ميکرد من بودم و اون که نمي شنيد تو بودي
اون که نگاه ميکرد من بودم و اون که چشماشو مي بست تو بودي
اون که غم داشت من بودم و اون که شاد بود تو بودي
اون که زجرميکشيد من بودم و اون که آسوده تو بودي
اون که چشماش باروني بود من بودم و اون که بارونو نديد تو بودي
اون که ايستاد من بودم و اون که رفت تو بودي
اون که ميخواست من بودم و اون که نميخواست تو بودي
اون که تنها بود من بودم و اون که تنها نبود تو بودي
اون که جسم بود من بودم و اون که روح بود تو بودي
من ديگه نيستم ...نه عاشق , نه با احساس , نه هيچ چيزه ديگه .......
اون که تموم نشد من بودم و اون که تموم شد تو بودي
بوسه یعنی........ وصل شیرین دو لب.
بوسه یعنی ........ مستی از مشروب عشق.
بوسه یعنی........ آتش و گرما و تب.
بوسه یعنی........ لذت از دلدادگی، لذت از شب، لذت از دیوانگی.
بوسه یعنی...... حس خوب طعم عشق، طعم شیرین به رنگ سادگی.
بوسه یعنی........ آغازبرای ماه شدن، لحظه ای بادلبر تنهاشدن.
بوسه یعنی........ سر فصل کتاب عاشقی.
بوسه یعنی........ رمز وارد دلهاشدن.
بوسه یعنی........ آتش میزندبر جسم و جان.
بوسه یعنی........ عشق من با من بمان.
1- کاربر: کامپیوتر می گوید هر کلیدی را (any keys) فشار دهید اما من نمی توانم دکمه any را روی کیبوردم پیدا کنم.
2- کاربر: من نمی توانم کانال های تلویزیون را با مونیتورم عوض کنم.
3- کاربر: من با یک نفر در اینترنت آشنا شدم می توانید شماره تلفن او را برای من پیدا کنید.
4- کاربر: اینترنت من کار نمی کند؟
مشاور: مودم را وصل کرده اید ، همه سیم های کامپیوتر را چک کرده اید؟
کاربر: نه الان فقط مانیتور جلوی من است هنوز کامپیوتر و مودم را از جعبه در نیاورده ام!
5- کاربر: پسر 14 ساله من برای کامپیوتر رمز گذاشته و حالا من نمی توانم وارد آن شوم.
مشاور: رمز آن را فراموش کرده؟
کاربر: نه آن را به من نمی گوید چون با من لج کرده
6- مشاور: لطفا روی My Computer ،کلیک کنید.
کاربر: من فقط کامپیوتر خودم را دارم کامپیوتر شما پیش من نیست.
7- مشاور: مشکل شما به خاطر نرم افزار اسپای ویری است که روی دستگاهتان نصب شده(اسپای در انگلیسی به معنی جاسوس است)
کاربر: اسپای!؟ ببینم یعنی او می تواند از داخل مانیتور وقتی لباس عوض می کنم من را ببیند؟
8- کاربر: ماوس پد من سیم ندارد!
مشاور: من فکر کنم متوجه منظور شما نشدم. ماوس پد شما قرار نیست سیمی داشته باشد.
کاربر: پس چگونه می تواند ماوس را پیدا کند؟ یعنی وایرلس است؟
در یک مورد دیگر نیز مرکز مشاوره مایکروسافت در انگلیس لیستی از سوال های ابلهانه مشتریانش را اینگونه منتشر کرده است.
مرکز مشاوره: چه نوع کامپیوتری دارید؟
مشتری: یک کامپیوتر سفید...
مشتری : سلام، من «سلین» هستم. نمی تونم دیسکتم رو دربیارم
مرکز : سعی کردین دکمه رو فشار بدین؟
مشتری : آره ولی اون واقعاً گیر کرده
مرکز : این خوب نیست، من یک یادداشت آماده می کنم...
مشتری : نه... صبر کن... من هنوز نذاشتمش تو درایو... هنوز روی میزمه.. ببخشید...
مرکز : روی آیکن My Computer در سمت چپ صفحه کلیک کن.
مشتری : سمت چپ شما یا سمت چپ من؟
مرکز : روز خوش، چه کمکی از من برمیاد؟
مشتری : سلام... من نمی تونم پرینت کنم.
مرکز : میشه لطفاً روی Start کلیک کنید و...
مشتری : گوش کن رفیق؛ برای من اصطلاحات فنی نیار! من بیل گیتس نیستم، لعنتی!
مشتری : سلام، عصرتون بخیر، من مارتا هستم، نمی تونم پرینت بگیرم. هر دفعه سعی می کنم میگه : «نمی تونم پرینتر رو پیدا کنم» من حتی پرینتر رو بلند کردم و جلوی مانیتور گذاشتم ، اماکامپیوتر هنوز میگه نمی تونه پیداش کنه...
مشتری : من توی پرینت گرفتن با رنگ قرمز مشکل دارم...
مرکز : آیا شما پرینتر رنگی دارید؟
مشتری : نه.
مرکز : الآن روی مانیتورتون چیه خانوم؟
مشتری : یه خرس Teddy که دوستم از سوپرمارکت برام خریده.
مرکز : و الآن F8 رو بزنین.
مشتری : کار نمی کنه.
مرکز : دقیقاً چه کار کردین؟
مشتری : من کلید F رو 8 بار فشار دادم همونطور که بهم گفتید، ولی هیچ اتفاقی نمی افته...
مشتری : کیبورد من دیگه کار نمی کنه.
مرکز : مطمئنید که به کامپیوترتون وصله؟
مشتری : نه، من نمی تونم پشت کامپیوتر برم.
مرکز : کیبوردتون رو بردارید و 10 قدم به عقب برید.
مشتری : باشه.
مرکز : کیبورد با شما اومد؟
مشتری : بله
مرکز : این یعنی کیبورد وصل نیست. کیبورد دیگه ای اونجا نیست؟
مشتری : چرا، یکی دیگه اینجا هست. اوه... اون یکی کار می کنه!
مرکز : رمز عبور شما حرف کوچک a مثل apple، و حرف بزرگ V مثل Victor، و عدد 7 هست.
مشتری : اون 7 هم با حروف بزرگه؟
یک مشتری نمی تونه به اینترنت وصل بشه...
مرکز : شما مطمئنید رمز درست رو به کار بردید؟
مشتری : بله مطمئنم. من دیدم همکارم این کار رو کرد.
مرکز : میشه به من بگید رمز عبور چی بود؟
مشتری : پنج تا ستاره.
مرکز : چه برنامه آنتی ویروسی استفاده می کنید؟
مشتری : Netscape
مرکز : اون برنامه آنتی ویروس نیست.
مشتری : اوه، ببخشید... Internet Explorer
مشتری : من یک مشکل بزرگ دارم. یکی از دوستام یک Screensaver روی کامپیوترم گذاشته، ولی هربار که ماوس رو حرکت میدم، غیب میشه!
مرکز : مرکز خدمات شرکت مایکروسافت، می تونم کمکتون کنم؟
مشتری : عصرتون بخیر! من بیش از 4 ساعت برای شما صبر کردم. میشه لطفاً بگید چقدر طول میکشه قبل از اینکه بتونین کمکم کنید؟
مرکز : آآه..؟ ببخشید، من متوجه مشکلتون نشدم؟
مشتری : من داشتم توی Word کار می کردم و دکمه Help رو کلیک کردم بیش از 4 ساعت قبل. میشه بگید کی بالاخره کمکم می کنید؟
مرکز : چه کمکی از من برمیاد؟ مشتری : من دارم اولین ایمیلم رو می نویسم.
مرکز : خوب، و چه مشکلی وجود داره؟
مشتری : خوب، من حرف a رو دارم، اما چطوری دورش دایره بذارم؟
وقتی در حال گریه كردن بود یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می كنی؟
هیزم شكن گفت كه تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت. " آیا این تبر توست؟" هیزم شكن جواب داد: " نه
فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید كه آیا این تبر توست؟ دوباره، هیزم شكن جواب داد : نه
فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟
جواب داد: آره. فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به او داد و هیزم شكن خوشحال روانه خونه شد
یه روز وقتی داشت با زنش كنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب. (هههههههه
هیزم شكن داشت گریه می كرد كه فرشته باز هم اومد و پرسید كه چرا گریه می كنی؟
اوه فرشته، زنم افتاده توی آب فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید : زنت اینه؟
هیزم شكن فریاد زد " آره "
فرشته عصبانی شد. " تو تقلب كردی، این نامردیه
هیزم شكن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. میدوونی، اگه به جنیفر لوپز " نه" میگفتم تو میرفتی و با كاترین زتاجونز می اومدی. و باز هم اگه به كاترین زتاجونز "نه" میگفتم تو میرفتی و با زن خودم می اومدی و من هم میگفتم آره . اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود كه دروغ گفتم!!
Power By:
LoxBlog.Com |